بازدید سایت خود را میلیونی کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» داستان کوتاه:پند دزد

داستان کوتاه:پند دزد

گویند ابوحامد محمد غزالى آن چه را فرا مى گرفت در دفترها مى نوشت. وقتى (زمانی) با كاروانى در سفر بود و نوشته ها را یك جا بسته با خود برداشت ... در راه گرفتار راهزنان شدند.

غزالى رو به آنان كرد و به التماس گفت: این بسته را از من نگیرید دیگر هر چه دارم از آن شما.

دزدان را طمع زیادت شد، آن را گشودند و جز دفترهاى نوشته چیزى نیافتند.

دزدى پرسید كه این ها چیست؟

چون غزالى وى را به آنها آگاهى داد، دزد راهزن گفت:

علمى را كه دزد ببرد به چه كار آید.

این سخن دزد، در غزالى اثرى عمیق گذاشت و گفت: پندى به از این از كسى نشنیدم و دیگر در پى آن شد كه علم را در دفتر جان بنگارد.

آرى بهترین دفتر دانش و صندوق علوم براى انسان گوهر جان و گنجینۀ سینۀ او است. باید دانش را در جان جاى داد و بذر معارف و علوم را در مزرعۀ دل به بار آورد كه از هر گزند و آسیبى دور، و دارایى واقعى آدمى است.

علامه حسن زاده آملی



بازدید سایت خود را میلیونی کنید
فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   بهترین سوغاتی های شیراز  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


ارتقاء سریع سایت در گوگل با ثبت لینک در 200،000 پست ارتقاء سریع سایت در گوگل با ثبت لینک در 200،000 پست مشاهده